آرميتاآرميتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

ارمیتــــــــــــــــــــا الهــــــــــــــــه پــــــــــــــــــــاکـــــــــی

نفس ماماني

خوبي قربونت برم؟ماماني ميخواد خاطراتشو قبل از اينكه تو خوشكلم بدنيا بياي واست بنويسه اخه همه رو كه يادم نميمونه وقتي بزرگ شدي واست بگم. ...
30 تير 1392

29 تیر ماه 1392

سلام عروسک قشنگم.خوبی مامانی؟ ای دخمل لوس دیشب نذاشتی مامانی بخوابه.خانوم خانوما ساعت 10 خوابیدن منم 12. یه ساعت یه ساعت بیدار میشدی و یه کم شیر میخوردی میخوابیدی.ساعت 4 که بیدار شدی دیگه خواب از سرت پریده بود و بازی میکردی.برا خودت حرف میزدی کلی بهت شیر دادم اما فایده نداشت. اخر ساعتای 5 بود که پوشکتو عوض کردم دوباره بهت شیر دادم تا کم کم خوابت برد.هنوزم خواب تشریف داری. این روزا یعنی 4 روزه وقتی بازی میکنی همش میگی بابابا...  ددد.... بوووووو... قربون بابا گفتنت بره مامان. وقتی بالشتو میذارم روی صورتت انقد خوشت میاد کلی ورجه وورجه میکنی و پاهاتو بالا پایین میبری تند تند. عاشق این ذوق ...
29 تير 1392

شنبه 22 تیرماه 1392

سلام دخمل قشنگم خوبی مامانی؟ طبق قرارمون روز 19 تیرماه ساعت یه ربع به هفت دخترمو با بابایی و مامان جون بردیم مطب دکتر حق جو و اقای دکتر گوش دخملیمو سوراخ کرد. مبارکه عزیزدلم اینم عکسای جدید خانوم خوشکلم               ...
22 تير 1392

19 تیرماه 1392

سلام عروسکم. امروز 19 تیرماه 1392 مصادفه با اولین روز از ماه رمضان و همچنین مصادفه باااااااااااااااااااااااااااااااااا دومین سالگرد ازدواج منو بابایی و من خوشحالم که تو ثمره ی عشق منو بابایی امسال پیشمونی. از خدا ممنونم که شماها رو به من داد عاشق هر دوتایی تونم. دختر عزیزم درسته که گاهی اوقات از دست بابایی بیدلیل یا به خاطر یه چیز بی اهمیت عصبانی میشم اما از ته دلم دوسش دارم و تا ابد عاشقش میمونم. باباییت بهترین همسر توی دنیا و بهترین باباست. منو بابایی زندگیمونو با عشق شروع کردیم و الانم که دو سال ازش میگذره مثل روز اول همدیگرو دوست داریم .امیدوارم که تا ابد این دوستداشتن ادامه پ...
19 تير 1392

16 تیر ماه 1392

سلام دختر قشنگم.الهی که مامان فدات شه اومدم 7 ماهگیتو بهت تبریک بگم.عروسکم. هفت ماهه که همه زندگیم شدی.با وجود تو دیگه هیچی اذ خدا نمیخوام. هر بار که خنده هاتو دیدم توی این چند ماه خدا رو شکر کردم که منو لایق تو رو داشتن کرد.  ارمیتای من چند روزه که وقتی با خودت داری حرف میزنی و بازی میکنی دددددد میگی.دلم میخواد بخورمت.   انقد بهت وابسته شدم که پیش هیچکس نمیزارمت.یه وقتایی که با خاله میریم خرید مامان جون میگن که ارمیتا رو بذار پیشم.منم الکی میگم گریه میکنه نمیتونی ارومش کنی.دخملیمو با خودم میبرم با وجود اینکه دستم درد میگیره و دیگه توان راه رفتن واسم نمیمونه اما خیالم راحته که پیش خودمی. قربون نشستنت برم ...
16 تير 1392

11تیرماه 1392

عروسک قشنگم سلام. بازم اومدم از کارای خوشکل خانومم بگم. دخمل ملوسم از شنبه هفته قبل یعنی درست اول تیر ماه پاتو توی دهنت میکنی و انگشتاتو میخوری قربونت برم. کلی از دخترم عکس گرفتم که سر فرصت همه رو میذارم واست. هنوز کامل نمیتونی سینه خیز بری اما ذره ذره خودتو جلو میکشی که به چیزی که میخوای برسی. دیگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگهههههههههههههههه اگه یه چیزی بخوای که بهت ندم مخصوصا گوشیه بابایی دستاتو مشت میکنی و همچین زور میزنی که نمونه بارز لج کردنه.  شبا خوب میخوابی و یه چند بار بیدار میشی شیر میخوری بازم میخوابی عزیزدلم/ غذاتو هم خوب میخوری یه کم که ولت کنم برم تا برگردم همه جار...
11 تير 1392

25 خردادماه 1392

سلام عزیزدل مامان.خوبی عروسکم؟ مامانی این روزا خیلی تنبل شده و زود به زود واست مطلب نمیذاره خانومم قربون چشات برم. اخه همه وقتم با تو میگذره.همش دوست دارم بغلم باشی و بات بازی کنم شدی عروسک مامانی.   قربونت برم که این روزا یاد گرفتی همش لباتو میذاری روی همو میگی بوووووووووووووووووووو.بووووووووووووووووووو   وقتی اینجوری میکنی دلم میخواد بخورمت.اگه بابایی باشه نمیذاره بچلونمت میگه نکن بچم اذیت میشه اما وقتی نیستش یه دل سیر میخورمت. تو هم که بدت نمیاد انقد میخندییییییییییییییییییییییییی.................. نمیدونی چقدر دوستت دارم عزیزم نفسمیییییییییییییی این روزا کارمون شده باغ رفتن.همین که ساع...
25 خرداد 1392