آرميتاآرميتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

ارمیتــــــــــــــــــــا الهــــــــــــــــه پــــــــــــــــــــاکـــــــــی

23 فروردین 1393

1393/1/23 9:21
نویسنده : الهه
635 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشکل خانومم.خوبی مامانی؟

الان خوابو من دارم تندتند واست مینویسم

اخه اگه بیدار شی میای لپ تاپو خراب میکنی از بس دکمه ها رو

فشار میدی.

دختر شیرین زبونم الان دیگه کلی کلمه ها رو بلدی بگی.الان یه هفتس که

میگی دایی انقد قشنگ میگی که همه میخوان بخورنت.

پشت سر هم تکرار میکنی دایی دایی دایی.

بعضی وقتام دوتا کلمه رو میگی مثل یه جمله مخصوصا وقتی یه چیزی

میخوای و عصبانی میشی.میگی:

ماما بده.بابا بده بده بده

در حالت عادی به بده میگی دده.

به امیرعباس یه بار گفتی عبیس.

هر وقت میخوای از جات بلند شیو وایسی میگی:عیی عیی عیی یعنی یا علی.

هر وقت یه چیزیو میخوایو بهت نمیدم خودتو لوس میکنیو دستو دراز میکنیو

سرتو تند تند بالا پایین میبری که میخوام بخورمت.

غذا رو دوست داری خودت بخوری دیگه از دست من زیاد غذا نمیخوری .تا

حالا چند بار ماستو با قاشق خوردی انقد قشنگ قاشقو دستت میگیری که......

.دیگه اینکه همه چیزا رو میشناسی میگم برو تلویزیون رو خاموش کن

میری..دمپاییتو بیار.قاشق بیار.لباستو.خلاصه همه چیزو.

چند روز قبل بابایی داشت به من میگفت الهه داریم میریم بیرون اون ظرف

دوغم بیار دوغ بگیریم.تو رفتی تو اشپزخونه برداشتی اومدی.باورم نمیشد که اینم میشناسی.

دیشبم رفتی یه فیش خراب پیدا کردی اومدی زدی سرجاش همون جایی که

قبل از عید فیش tv رو میزدیم.

قربونت برم خلاصه عشق مامان شدیو داری بزرگ میشی خانومم.

 

الان 8 تا دندون داری دوتا اسیابی 6 تام شیری.

 

پسندها (1)

نظرات (8)

مامان پرهام
23 فروردین 93 23:33
یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت...پرسیدم چرا برگشتی؟گفت فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن ......20تافرشته تو دنیا هست که10تاشون خوابن 9تاشون دارن بازی می کنن یکیشون هم الان داره این پیامو میخونه..این پیام جک نیست واقعیته....فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیامو به 10تا از دوستات بفرست.حتی به من..اگه 5تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سوپرایزت می کند امیدوارم یکی از این ادما من باشم که این پیامو دوباره براش می فرستی.....
سعيده مامان محمدمهدي
31 فروردین 93 16:07
وقتی خدا تن آفرید از برگ گل زن آفرید احساس عاشق بودنو به خاطر زن آفرید روززن و روز مادر مبارك
مامان پرهام
3 اردیبهشت 93 0:13
روزت مبااارک عزییییزم
سحر
4 اردیبهشت 93 21:34
چه ختر ناز و خوشگلی دارید اما حیف ک فقط شما این وب را برای کلاس درست کردید و حیف اون دسته گلی ک میخواد زیر دست شما بزرگ بشه.
الهه
پاسخ
چه کلاسی؟منظورت چیه؟اینم به خودم مربوطه مشکل داری نیا
مامان پرهام
7 اردیبهشت 93 1:55
من دلم می خواهد ... خانه ای داشته باشم پر دوست ، کنج هر دیوارش ... دوستهایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو ... هر کسی می خواهد ، وارد خانه پر عشق و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ ... به من هدیه کند ... شرط وارد گشتن ... شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن ... یک دل بی رنگ و ریاست ، بر درش برگ گلی می کوبم ، روی آن با قلم سبز بهار ... می نویسم ای یار ... خانه ی ما اینجاست ... تا که سهراب نپرسد دیگر ، "خانه دوست کجاست " ... !
مامان آیسو وآیسا
11 اردیبهشت 93 11:41
آرشیدا
12 اردیبهشت 93 22:25
عزیزم ماشاله خوب داری سعی میکنی حرف بزنی هاقربون دخمل باهوشمون بشم من..
مامان پرهام
24 اردیبهشت 93 15:34
سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود پدرم ؛ عیدتون مبارک