آرميتاآرميتا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

ارمیتــــــــــــــــــــا الهــــــــــــــــه پــــــــــــــــــــاکـــــــــی

نگراني هاي ماماني در دوران بارداري

1392/1/22 10:37
نویسنده : الهه
374 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازم.

نمیدونم چرا هر وقت میرم وب بقیه رو میخونم که عکس نی نیه تازه

بدنیا اومدشونو گذاشتن

همینجوری اشکام میریزه.

اصلا نمیتونم جلو خودمو بگیرم.

نمیدونم این اشکا واسه چیه؟

میدونم و مطمینم اولین باری که تو رو میبینم همینجوری گریه میکنم.

میدونی چیه دخترم؟

من بعضی وقتا با یه حرف کوچولو با یه عکس با  هر چیز الکی بیخود و بی جهت اشکم میاد پایین.

خیلی احساساتی میشم گاهی وقتا مخصوصا وقتی تنهام.

آرميتا جونم نمیدونی چقدر دوستت دارم

از وقتی اومدی تو دلم دوست داشتم اما از وقتی که اولین تکوناتو

حس کردم هر روز دلم واست تنگتر میشه.

اگه بعضی وقتا خیلی طول بکشه که یه تکون بخوری میمیرم و زنده میشم.

همش میترسم.میگم نکنه طوریت شده

انقد نگرانت میشم و اگه زیادی طولانی بشه گریه میکنم.

عجب مامانی ....

میدنم وقتی بیای اگه یه ذره گریه كني یا مریض بشی من پا به پات گریه

میکنم.

اصلا تحملشو ندارم.

همین الان وقتی عرشیا گریه می

کنه که مامانش نیست پیشش من گریم میگیره خاله الهامم بهم

میخنده.قهقهه

اخه شماها خیلی کوچولویین و هیچ طوری نمیتونید از خودتون دفاع

کنین.ناراحت

به این چیزا فکر میکنم مثل دیوونه ها.....

مامانی تورو خدا مواظب خودت باش

همیشه پیشم بمون سالم سالم


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان و بابا
19 مرداد 91 11:21
این ها همش که رمز داره


عزيزم ادرستو درست نذاشتي كه بيام پيشت
سحر
19 مرداد 91 11:44
عزیزم نگران نباش خدای بزرگ خودش مواظب نینیت هست . بسپارش به خودش . بیخودی ناراحت نباش


ممنونم عزيزم
آسمونی ها
19 مرداد 91 12:33
سلام
توی این شبای عزیز خیلی محتاج دعای خیر شمائیم.
اگه دوست داشتی به من هم رمز بده


عزيزم ادرستو ندارم
مامان و بابا
23 مرداد 91 14:19
http://www.ninikochak.niniweblog.com/ اینم اردس