19 شهریور ماه 1392
سلام دخمل قشنگم.خوبی مامانی؟
منکه با این شیطنتای تو حســـــــــــــــــابی خوب خوبـــــــــــــــم.
دخملم انقد شیطون شدی که شبا وقتی میخوایم بخوابیم خانومی تازه دلش
میخواد بازی کنه و همه خونه رو گز کنه.
از دیشب اومدیم تو سالن میخوابیم.اخه روی تخت من خیلی اذیت میشدم.شما
که اصلا جایی واسه من و بابایی نمیذاشتی.همه طرفی میچرخی تا صبح شه
منم میترسیدم که بیفتی پایین از تخت.واسه همین راحت اومدیم تو سالن
بخوابیم.
دیشبم که ماشاا... همش اینور اونور میرفتی و میومدم دنبالت میاوردم
میخوابوندمت اما باز میرفتی.تا یه ساعت معطلم کردی بعد خوابیدی نفسم.
راستی نفسم الان 4 روزه که وارد ده ماهگی شدی قربونت برم.
دیگه حسابی بزرگ شدیــــــــــــــا.
اما همچنان دندون نداری.اینو محض اطلاع گفتم.قربون دختر نه ماهم برم که
قلبمه.
هر بیشتر از روز قبل میمیرم برات.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی