آرميتاآرميتا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

ارمیتــــــــــــــــــــا الهــــــــــــــــه پــــــــــــــــــــاکـــــــــی

تقديم به همسر عزيزم

1392/1/22 10:46
نویسنده : الهه
214 بازدید
اشتراک گذاری

 

عشق و ثروت و موفقیت *

زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با چهره های زیبا جلوي در ديد.

به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فکر مي کنم گرسنه باشيد،

بفرمائيد داخل تا چيزي براي خوردن به شما بدهم.»

آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟»

زن گفت: « نه، او به دنبال کاري بيرون از خانه رفته.»

آنها گفتند: « پس ما نمي توانيم وارد شويم منتظر می مانیم.»

عصر وقتي شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را براي او تعريف کرد.

شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائيد داخل.»

زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمي شويم.»

زن با تعجب پرسيد: « چرا!؟» يکي از پيرمردها به ديگري اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.»

و به پيرمرد ديگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقيت است.

و نام من عشق است،

حالا انتخاب کنيد که کدام يک از ما وارد خانه شما شويم.»

زن پيش شوهرش برگشت و ماجرا را تعريف کرد.

شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنيم تا خانه مان پر از ثروت شود! »

ولي همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقيت را دعوت نکنيم؟»

فرزند خانه که سخنان آنها را مي شنيد، پيشنهاد کرد:

« بگذاريد عشق را دعوت کنيم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»

مرد و زن هر دو موافقت کردند.

زن بيرون رفت و گفت:« کدام يک از شما عشق است؟

او مهمان ماست.»

عشق بلند شد و ثروت و موفقيت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند

. زن با تعجب پرسيد:« شما ديگر چرا مي آييد؟

» پيرمردها با هم گفتند:

« اگر شما ثروت يا موفقيت را دعوت مي کرديد، بقيه نمي آمدند ولي هرجا که عشق است ثروت و موفقيت هم هست! »

آری... با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید.

قلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان باران
9 آذر 90 11:52
من هم مثل شما هستم
خوشحال میشم به صفحه من هم سر بزنی


سلام عزيزم مرسي كه بهم افتخار دادين.حتما ميبينم وبتونو.
هر كار ميكنم وبتونو نميبينم مدام مينويسه no service