شب يلداي ماماني و بابايي
سلام خوشكلم
ماماني باز تازه از خواب بيدار شدو دلش هواي تو رو كرد.
واسه همينم اومدم كه واست خاطرات شب يلدامونو بنويسم.
امسال اولين باري بود كه منو بابايي توي خونه خودمون شب يلدا رو جشن گرفتيم.
چهارشنبه شب كه همون شب يلدا بود عمه نرجس و زهرا با اقاجون و مامان جون و عمه
فاطمه اومدن خونمون.
منم يه شام ساده درست كردم با يه ژله خوشمزه
بعدم با هندونه و تخمه بقيه ميوه ها از خودمون پذيرايي كرديم.
خلاصه روي هم رفته شب خوبي بود.
فقط و فقط جاي عشق ماماني خالي بود.
راستي يادم رفت بگم بابايي واسم يه هديه خوشكل گرفته بود.
عكسشو بعدا واست ميذارم خوشكلم
از بابايي ممنونم وخيلي خيلي دوسش دارم قده يه دنيا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی