نامزدي عمه فاطمه
سلام عزیزم یه چند روز میشه که واست چیزی ننوشتم .نه اینکه به یادت نیستما ولی اخه
نمیدونم چی باید
بنویسم.دلم میخواد هر چه زودتر بیای پیشم که خاطرات تو رو بنویسم.
راستی یه چیزی رو یادم نبود بهت بگم.
عمه فاطمه قراره نامزدی کنه.یه ١٢ روز قبل مامان بابای فاطمه یعنی زن دایی احمد اومدن
خونه باباجون واسه مجید از عمه فاطمه خواستگاری کردن.باباجونم چون کاملا اونا رو
میشناخت موافقت کرد البته با نظر عمه فاطمه.چند روز بعدم رفتن ازمایش خون و نتیجشو که
مثبت بود گرفتن.
اما هنوز نامزد نیستن اخه همون شب خواستگاری خواهر شوهر عمه نرجس فوت کرد
واسه همینم بقیه مراسما رو گذاشتن واسه بعد چهلم اون.
یه چیز جالب اینه که فاطمه که زن داداش منه خواهر شوهرم شده زن داداش اون.یعنی
خواهر شوهرم میشه زن دایی بچه داداشم.جالبه نه؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی