9 دی ماه 1392
سلام عروسک قشنگم.مامانی بببخشید دیر به دیر میام وبتو اپ میکنم.
بخدا تو نمیذاری که.وقتایی که بیداری همش پیش توام یا بهت غذا میدم یا بات
بازی میکنم .
وقتی ام که خواب اروم اروم
کارامو انجام میدم که بیدارت نکنم.
خلاصه همه زندگیم به خانوم خوشکلم مربوط میشه.
عزیز دلم امروز دقیقا 1 سال و 24 روزه شدی.
کم کم میخوای راه بیفتی.حدودا یه هفته ای میشه که دستو میگیری بهم
وامیستی بعد دستو برمیداری اروم اروم که تنهایی بایستی.الهی قربون دخمل
خوشکلم برم.
انقد خوشحالی وقتی بدون کمک کسی وایسادی.
کلی چیز جدیدم یاد گرفتی میگم چشمات کو ؟انگشتتو میذاری رو چشمت.
همچنین دماغت موهات نافت دستت پات.
میگم جورابتو بپوش برش میداری و میذاری روی پاتو به من نیگا میکنی و میگی
اه اه اه
گل سراتو برمیداری و میذاری روی سرت.موهاتو شونه میکنی.
جاروی روفرشی رو برمیداری و میکشی رو فرشا
لباستو برمیداری و میخوای که بپوشی
دست دستی و سینه زدنو ادای ماهی رو هم بلدی.
اکثر وسایلام که میشناسی مثل tv ماشین دمپایی کامپیوتر
اسباب بازیاتم همه رو میشناسی.
وقتی شیر میخوای میای تو بغلمو دستو میذاری رو لباسمو توی یقمو نگاه
میکنی و میگی اه اه اه
الهی دورت بگردم که روز به روز بیشتر عاشقت میشم عزیزدلم.
راستی عزیزم فردا اغاز سال 2014 میلادیه.
راستی یه چیزو یادم رفت بگم:همینکه یه سبد سینی کاسه خلاسه هر چیزی
رو ببینی میخوای بری داخلش بشینی.اصلا فکرم نمیکنی که جات میشه یا نه
مثلا چند روزه پیش میخوای بزور بری توی جا دستمال کاغذی بشینی