21 اسفند ماه 1393
سلام ارمیتای من.من دوباره بعد از مدتها اومدم.بخدا وقت نمیکنم.تا وقتی کار دارم که هیچ وقتی ام بیکار میشم خسته ام و حوصلم نمیشه چیزی بنویسم .اگرم بیدار باشی و لپ تاپو زیر و رو میکنی.
مامانی کلی مطلب نوشته بودم و سیوش کرده بودم نمیدونم چی شده پریده همش
دوباره بنویسم.
مامانیه تنبلت بالاخره بعد از تلاش فراوان 24 بهمن ماه تولد زنبوریتو ترتیب داد واست.
البته خودم تنها که نه.
اولا زن دایی شمیم خیلی خیلی کمکم کرد که ممنونم ازش.
زحمت تزییناتو کشید.یه خوردشم چاپ کردیم
عمه زهرام تاپ تو رو با پاپوشتو لباس منو دوخت که از ایشونم مچکرم.
خاله فریمام یعنی خواهر زندایی زحمت گردنبد هردومنو کشیدن که ازش خیلی ممنونم.
بالاخره هر کسی یه سهمی داشت تو برگزاریه تولد.
روز 4 شنبه کارتا رو پخش کردیم با بابایی و روز جمعه هم بابایی و زندایی شمیم خونه رو تزیین کردن منم به کارای جانبی رسیدم.
مامان جونم غذا رو درست کرد.ززله رو هم زندایی شمیم زحمتشو کشید.
نگی پس خودت چیکار کردیا
یه عالمه کار بوده
.از برپسب زدن رو کل ظرفا گرفته تا ریش ریش کردن مرغ و جمع و جور کردن خونه و ....
فقط بدون که اندازه یه حنابندون کار داشتیم
خلاصه ساعت 4و5 مهمونام تک تک اومدنو جشنت به خوبی و خوشی برگزار شد.اینم یه چند تا عکس از تولدت
این اولی کیک
اینم عکس دخملیم که موهاش به هم ریخته شده
اینم عکست با امیرعلی با لباسی که مادرجون بهت کادو داد
.ه
اینم عکست با النا
همه زحمت کشیدنو دستشون درد نکنه.
مامان جون واست بالا بالا گرفت.
خاله الهام عروسک و ست لوازم ارایشی اسباب بازی
زندایی فاطمه عروسک.
مامان النا لباس
زندایی مریم پول
زندایی شمیم کالسکه عروسکی
عمه زهرا روتختی
عمه نرجس عروسک
عمه فاطمم لباس.
بقیه هم عروسکو اسباب بازیای خوشکل.
ازهمگی ممنونم