آرميتاآرميتا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

ارمیتــــــــــــــــــــا الهــــــــــــــــه پــــــــــــــــــــاکـــــــــی

مامانيه پر مشغله

  سلام خوشکل مامان. خوبی عشقم؟ نمیدونی این روزا چقدر سرم شلوغه.هر روز میخوام بیام واست مطلب بنویسم ولی از بس کار دارم نمیتونم. دیروز از کار فرار کردم و با بابایی رفتیم خرید. واسه نامزدیه عمه فاطمه یه خورده از بادکنک و چیزای دیگه گرفتیم که خونه رو تزیین کنیم. واسه کت شلوارم که دادم به خیاط بدوزه دکمه گرفتم خواستم برم پرو که برقا قطع شد.(این مال دیشبه) دیروز ظهرم وقتی از خیابون برگشتیم رفتیم پایین عمه زهرام سر کار نرفته بود اومده بود خونه اقاجون. منو بابایی ام ناهارمونو بردیم اونجا خوردیم خیلی باحال بود.کلی با زهرا و فاطمه تعریف کردیم و خندیدیم. عمه هاتو ...
23 فروردين 1392

بلوز ني ني كوچولوم

خوشکل مامانی سلام.خوبی قربونت برم؟ عزیزم مامانی داره واسه نی نی کوچولوش یه بلوز  خوشکل میبافه که وقتی نازنازیش اومد تنش کنه. قربونت برم میدونم که وقتی تنت کنیش مثل ماه میشی عشقم. ...
23 فروردين 1392

خوشحاليه ماماني

سلام عزيزدلم. خوبي نفس مامان؟ ماماني امروز خيلي خوشحاله بيش از اندازه.اصلا نميتونم بگم چقدر. يه اتفاق خيلي خيلي خوب افتاده واسمون ولي الان نميتونم بهت بگم عزيزم. يه چند روز بايد صبر كني. عزيزم اشتباه نكنيا از اومدنت خبري نيست گلم. ايني كه ميگم راجع به يه چيز ديگه هست كه به توام مربوط ميشه قربونت برم بعدا بهت ميگم عشقم فقط بگم كه از خدا خيلي خيلي ممنونم. بابايي توي ازمون استخدامي قبول شده ...
23 فروردين 1392

22 فروردين ماه 1392

سلام يكي يه دونم خوبي مامان؟ عزيزدلم مروز درست 4 ماه يه هفته از عمر قشنگت ميگذره. روز بروز بيشتر خودتو تو دل مامان بابا جا ميكني. آ؟رميتاي من اين روزا از بس شيرين شدي تموم صبحا رو تا ظهر پيشت ميشينم و فقط واسه كاراي ضروري مثل غذا پختن و ظرف شستن از كنارت بلند ميشم عشق زندگيم. از كاراي اين ماهت بگم گل نازم. يه دو روزه كه خودت ميتوني بچرخي و بياي رو دستت. خودم يه وقتايي به شكم ميذارمت كه دلت ميخواد بياي جلو اما هنوز نميتوني عزيزم زوده برات. قربون چشات برم كه وقتي بات حرف ميزنم تو چشام نگاه ميكني و ميزني زير خنده. پاهاتو خيلي زيادتر از قبل بالا مياري وقتي ذوق زده ميشي محكم و تند تند دستو پاتو ميزني روي زمين. ...
22 فروردين 1392

شب يلداي ماماني و بابايي

سلام خوشكلم ماماني باز تازه از خواب بيدار شدو دلش هواي تو رو كرد. واسه همينم اومدم كه واست خاطرات شب يلدامونو بنويسم. امسال اولين باري بود كه منو بابايي توي خونه خودمون شب يلدا رو جشن گرفتيم. چهارشنبه شب كه همون شب يلدا بود عمه نرجس و زهرا با اقاجون و مامان جون و عمه فاطمه اومدن خونمون. منم يه شام ساده درست كردم با يه ژله خوشمزه بعدم با هندونه و تخمه بقيه ميوه ها از خودمون پذيرايي كرديم.   خلاصه روي هم رفته شب خوبي بود. فقط و فقط جاي عشق ماماني خالي بود.   راستي يادم رفت بگم بابايي واسم يه هديه خوشكل گرفته بود. عكسشو بعدا واست ميذارم خوشكلم ا...
22 فروردين 1392

خصوصي

ماماني امروز خيلي دلم گرفته و ناراحتم.   اصلا نميدونم چرا اومدم به تو بگم.اخه هيچكس ديگه نيست كه باهاش دردودل كنم. هميشه همه چيز اونجوري كه ما ميخوايم نميشه. ادم دوست داره خيلي از اتفاقا نمي افتاد خيلي از حرفا گفته نميشد.اما............ نميدونم چي دارم ميگم ولي دوست داشتم با يكي حرف بزنم ولي جز تو هيچكسو پيدا نكردم. نميخواستم تورو هم ناراحت كنم عزيزم. معذرت ميخوام عزيزم هيچوقت هيچوقت كاري نكن كه بعد پشيمون شي و كاري از دستت برنياد يه كم ارومتر شدم بات حرف زدم عزيزم. كاشكي پيشم بودي اين عكسه منو ياد همين روز ميندازه كاش كاش كاش................
22 فروردين 1392

معذرت ميخوام

سلام عزیزدلم میخوام از بابایی معذرت خواهی کنم از همین جا اخه یه خورده اذیتش کردم دست خودم نبود من یهو عصبانی میشم از یه موضوع الکی بعدم  سریع از کارم ناراحت میشم اميدوارم بابايي منو ببخشه. همسر عزيزم معذرت ميخوام كه ناراحتت كردم. خودت كه ميدوني اندازه تموم دنيا دوستت دارم.     ...
22 فروردين 1392

تقديم به محمدم

به نام خدایی که غفور است و رحیم زندگی بی تو عذابی است وخیم تقدیم به امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهای سوزان روی کوه گونه هایت ، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت . تقدیم به تو ای خیال من ای آسمان قلبم   و اي سرچشمه ی الهام من تقدیم به تو ای محبوب ترین قلبم. تقدیم به تو که یادت از فکر من ، عشقت در قلب من ، و نگاهت همیشه در ذهن من ماندگار و عطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست . میدانی که طاقت دوری از تو را ندارم ولی جدایی با تو را دوست دارم. می دانی چرا؟ چون با اینکه جدایی از تو بسی برایم دشوار است ولی در عین حال دلپذیر هم هست ، ...
22 فروردين 1392

بافتنيه ماماني

سلام خوشکل مامانی دلم تنگ شده بود واست اخه چند روزه که چیزی ننوشتم برات. این چند روزه خیلی سرم شلوغ بود میدونی چرا؟   اخه داشتم واسه خوشکلم بافتنی میکردم . کلی چیزای خوشکل بافتم واست. هم واسه روپینم  هم واسه شروینم. قربونتون بره مامانی عكساشونو بعدا ميذارم واستون عزيزاي دلم واي نميدونيد چقد دلم ميخواد دو قلو باشن ني ني هام يه دختر يه پسر ارزومه به خد ا   ...
22 فروردين 1392