18 خرداد ماه 1392
سلام آرمیتای من خوبی مامان .چند روزه مطلبی واست ننوشتم اما حالا با کلی خبر اومدم. از اولیش واست میگم.... عزیزم ما روز جمعه یعنی 10 خردادماه برای اولین بار سه نفری رفتیم مشهد.واسه این میگم اولین بار که منو بابایی تا حالا با هم مشهد نرفته بودیم و حالا قسمتمون شد که با خانوم خوشکلم بریم. 4 روز اونجا بودیم و سبتا بهمون خوش گذشت. الهی بمیرم همون شب اول گذاشتمت روی تخت که شلوارتو عوض کنم نمیدونم توی یه لحظه چی چطوری اومدی لبه تختو افتادی پایین. همینکه صدای افتادنتو شندیم جیغ زدم و بابایی مامان جون و اقاون دوییدن اومدن.من بغلت کردم و کلی گریه میکردم بابایی ام حول کرد و حالش بد شد بیچاره مامان جو...
نویسنده :
الهه
16:23