14 دي ماه 1391
راستي ماماني يادم رفت كارايي كه توي اين يك ماه انجام دادي رو واست بنويسم. امان از دست اين ناخنهات. همچين دستو ميكني توي چشمت كه ميترسم يه طوريت شه و بزور دستو ميگيرم. موقع شير خوردن ناز ميكني و دهنتو ميكشي اين ور و اون ور بعدم گريه ميكني اخه مگه تقصير منه؟ دو روز قبل خونه مامان جون داشتم باهات حرف ميزدمو ميگفتم دخترم بزرگ ميشه كمكم كاراي خونه رو انجام ميده كلاهتو گرفتي و يه جوري جيغ زدي و گريه كردي كه گفتم بابا نخواستم. شبام يكي دوبار بيدار ميشي وشير ميخواي يكي حدودا ساعت 2 يه بارم 4 بعدم كه صبح ميشه خانو م 6 بيداره ولي ساعت 7 اينا ميخوابي تا 10 ديگه.............. وقتي باهات حرف ميزنم گو...
نویسنده :
الهه
13:14