اخرين روزهاي خرداد91
عشق من كه حالش خوبه اره؟
ماماني منم خوبم.اين روزا خيلي دلم ميتپه واست.
همش دارم بات حرف ميزنم عاشقتم عزيزم
دلم ميخواد زود ببينمت.
اصلا باورم نميشه يه ني ني داره مياد كه مال خود خودمه
اصلا حس عجيبي دارم وقتي تصور ميكنم كه تو توي وجودمي....
نميدونم چي بگم.
امروز نشستم همه چيزايي رو تا حالا با بابايي واست گرفتيم همه رو
گذاشتم توي ساك.
انقد ذوق كردم كه بيا وببين.
هفته ديگه ميخوام برم سونو ديگه ميفهمم دختري يا پسري.
هر كدوم باشي فرقي نداره عزيزدلمي.
ماماني فقط خودم همش حس ميكنم پسري نميدونم چرا؟
قبل از بارداريم همش دختر توي ذهنم ميومد اما حالا نميدونم چرا اينجوري
شدم.
شايدم پسري فقط سالم باش نفسم
كاشكي اين ماهها زود تموم شه و تو رو بگيرم تو بغلم.
تصورشم شيرينه برام.
الان توي هفته هستيم خيلي زود گذشت نه؟
ولي تنبل كوچولوي من هنوز تكون خوردناتو حس نميكنم.چرااااااااااااااااااااااا؟
راستي اينو تا حالا يادم نبوده بهت بگم
خاله الهامم ني ني داره يه ماه از تو كوچولوتره.
جالبه نه؟