31مرداد ماه 91
سلام عزيزم خوبي ماماني؟
داري چيكار ميكني دختر خوشكلم.؟
دلم واست يه ذره شده كاشكي زود زود اين روزام بره و روز تولدتو برسه.
خوشكل مامان الان توي هفته هستيم.
تكون تكوناتو راحت احساس ميكنم.
ولي يه خورده گاهي وقتا تنبلي ميكني.
اگه برم بيرون از خونه تكوناتو حس نميكنم.
همينكه ميام خونه خانوم خانوما شروع ميكنه به ورجه وورجه قربونش برم.
دو روز قبل كه عيد فطر بود انقد تو خونه حوصلم سر رفت به هر كي ام
زنگ زدم كه بريم بيرون همه يه كاري داشتن.
منو بابايي ام خودمون دوتايي البته با دختر كوچولوي من رفتيم ناهارو بيرون خورديم يه ذره ام بازي
كرديم و اومديم .
ديروزم با دايي احمد و عمه فاطمه اينا رفتيم باغ دوست عمو مجيد.
خيلي باحال بود.خوش گذشت بهمون.
ديگهههههههههه...........
جيگر طلاي من الان حدودا 450 گرم وزن داري و قد كوچولوتم 30 سانته.
الهي ماماني فدات شه.
بابايي ام كه هر روز حال دختر كوچولوشو ميپرسه و عاشقشه.