20 مهرماه 1392
سلام دخمل خوشکل و شیطون مامانی.
اولا اینکه 10
ماهگیت مبارک قربونت برم.
الان 5 روزه که وارد 11 ماهگی شدی عشقم اما از بس از سرو کولم بالا میری
نمیتونم بیام سراغ لپ تاپو وبتو آپ کنم قشنگم.
همش باید این روزا مواظبت باشم که لبت به میز یا جایی نخوره.از بس شیطونی
و دستو میگیری به میز وامیستی.
دیگه هیچی توی خونه از دست تو در امان نیست دخمل شیطونم.
الان یه یه هفته هست که راحت چهار دست و پا میری و خیلی وقته که خودت
میری میای میشینی.
میرم اشپزخونه میای سراغ کابینتا و اگه در یکیشو باز دیدی میدویی و خودتو
بهش میرسونی و همه ظرفا رو میریزی بیرون.پای سفره که منو بابایی جرات اب
خوردن نداریم.همینکه لیوانو دستون میبینی جیغ میزنی که اب بدیم بهت.
خدا رو شکر اشتهاتم خوب شده. اما یه هفته هست ک سرما خوردی عزیزم
دارو بهت میدم اما هنوز خوب خوب نشدی.
راستی وزنت 8 کیلو شده عزیزدلم.
همه چیزو دارم تند تند سر هم میزنم که یه وقت اگه بیدار شی دیگه نمیتونم
بنویسم.
دیگه بیدار شدی و وقت رفتنه.
کلی عکس گرفتم ازت که توی گوشیه باباییه.واست میذارم عسلم.عاشقتم
زندگیم