مامان سحرخيز
سلام خوشكل مامان صبح شد دوباره من اومدم.
چايي رو هم اوردم گذاشتم اينجا كه خنك شه بخورمش.
بابايي هم با دوسش رفته يه چرخي بزنه.
منم طبق معمول از فرصت استفاده كردم اومدم واست بنويسم.
ديروز با بابايي رفتيم دانشگاهشون (خرامه) كه تاييديه بگيره واسه
كارش.
بعد اومديم خونه قورمه سبزي درست كردم .
بابايي قورمه سبزيه منو خيلي دوست داره ميگه به هيچ كس نميدم
اينو.
عصرم با زن داييم رفتيم دعوتگيري واسه عروسيه خاله الهام كه
همين پنجشنبس كه داره
مياد.يعني فروردين.
پول ارايشگاه منو خاله ميده
خوبه نه؟
چيز ديگه اي ام نميخوام فقط يه سنجاق سينه و يه پنكك مثل
هميشه.
ديگه چي بگگگگگگگگگگگگگگممممممممممممممم............
ديگه همين فعلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی