آرميتاآرميتا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

ارمیتــــــــــــــــــــا الهــــــــــــــــه پــــــــــــــــــــاکـــــــــی

اين روزها

1392/1/23 10:39
نویسنده : الهه
670 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيزدلم.

چند روزه كه وقت نكردم واست بنويسم اصلا خونه نبودم.

 

عروسيه خاله الهامم به خوبي و خوشي گذشت.گرچه قبلش ناراحتي بود اما

شب حنابندون و عروسي

 

هر دوتاش خوب بود.

امروز دوباره يه تست كردم دو تا خط پررنگ شد.فردا ميخوام برم ازمايش بدم.

اما خودم مطمئنم كه توي دلمي نفسم.

امروز به خاله الهام گفتم اينا رو اون فضول خانومم زنگ زد به مامان جون گفت.

مامانم كلي خنديدو گفت كه فردا برم ازمايش بدم كه مطمئن شم.

ميخواد زود به دايي ميثم بگه اخه خيلي اذيت ميكنه و با من شوخي ميكنه

.يهو دارم راه ميرم بغلم

ميكنه  ميذارتم توي بغل مامان.

واسه همينم مامان ميترسه كه اتفاقي واسه عشقم بيفته.

بابايي امشب رفت پايين كه از مامان جون دفترچشو بگيره اخه خودمون هنوز

نداريم همينكه گفته

دفترچه رو بده خندش گرفته مامان جونم فهميده.

خلاصه هنوز هيچ اتفاقي نيفتاده منو بابايي همه رو خبر كرديم.

ديگه برم نمازمو بخونم.

بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

حمیده
26 فروردین 91 22:45
سلام عزیزم
پس داری به سلامتی مامان میشی؟
ایشالا که جواب آزمایشت مثبت باشه.
واسه منم دعا کن که هروقت نی نی خواستیم مثل نی نی تو سریع بیاد پیشمون.
راستی اگه حمیده راضی بشه شاید 9 اردیبهشت بیاییم خونتون...........
بهت خبر میدم عزیزم.


جدي ميگي؟حتما بياين
مامان الینا
27 فروردین 91 13:08
وااااااااااااااااااای خدایا به سلامتی من مطمئنم مبارررررررررررکه مبارکه حتماوقتی جوابو گرفتی خبربهم بده
دیبا نفس مامان
27 فروردین 91 13:24
خانومی ما که رمزتونو نمیدونیم چیکارکنیم؟ بمیریم از فضولی؟
مامان الینا
27 فروردین 91 15:31
پس تو هم مثل من عجولی فکر کردم سن بالایی داری خیلی بهتر الان بیشتر حوصله داری انشاالله که مبارکت باشه وزودتر خیال خودت وما رو راحت کنی


اره ديگه.مرسي از مهربونيات
مامان نفس طلایی
27 فروردین 91 16:25
عزیزم انشالله به بزودی با جعبه شیرینی میرین خونه مامان جونا