آرميتاآرميتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

ارمیتــــــــــــــــــــا الهــــــــــــــــه پــــــــــــــــــــاکـــــــــی

15 دی ماه 1393

سلام دختر کوچولوی من.مامانی جدیدا یه کم فعال شدم .به خودم تبریک میگم. دخمل خوشکلم دیشب واسه اولین بار جلو موهاتو کوتاه کردم البته وقتی خیلی کوچولو بودی یه خوردشو کوتاه کرده بودم اما الان چتری جلو موهاتو کوتاه کردیم البته منکه نتونستم چون اصلا نمیذاشتی. الان رفتم مطلبای قبلی رو خوندم.الان سه سالی میشه که این وبلاگو درست کردم توی اذر ماه 90.دقیقا یه سال قبل از بدنیا اومدن عشقم. باورم نمیشه الان سه سال از اون موقع میگذره.خیلی خوشحالم که همه خاطراتمو نوشتم وگرنه الان خیلی کم یادم مونده بود اما الان خیالم راحته که اینجا جاشون محفوظه. خب رفتم تو اون روزا.الان  بعضی وقتا با خودم فکر میکنم یعنی من یه دختر کوچولوی دوس...
15 دی 1393

26اذر ماه 1393

سلام عزیزم  خوبی مامان.وای امروز از صبح که بیدار شدی همش نق میزنی.اب بده چایی بده شمع بده گردنبندمو خواستی.خلاصه دیوانم کردی.   طبق معمول هر روز تخم مرغم واست درست کردم خوردی.اما فکر کنم چون زود بیدار شدی بهونه میگیری. دیشب خونه مامام بودیم همین که اومدیم جلو در که سوار ماشین شیم گفتی بوی کباب میاد.واقعنم میومد.من شاخ دراوردم اخه تو بوی کبابو چجوری میشناسی.دختر باهوش خوشکلم.به بابایی گفتم تو نگفتی بوی کباب میاد که ارمیتام بگه گفت نه. انقد ذوق کردیم  ...بعدم بابایی رفت واست کباب گرفت اومدیم خونه خوردی. خلاصه اینکه این روزا انقد شیرین زبونی میکنی که دلم میخواد  بخورمت.ف
26 آذر 1393

21اذر ماه 1393

سلام عشق کوچولوم.ساعت هفت صبحه روز جمعه هست.تو خوابی و من دارم واست مینویسم.وای بیدار شدی رفتم واست اب اوردم.ببینم میزاری لغاتو جملات بامزه ای که میگی رو بنویسم. شکلاتو میگی لکلات.شولوپارسو که عاشقشی میگی لوکولات پارش. وقتی یه چیزی رو میخوای که بهت نمیدم لوس میشیو میگی می آم دسم باشه.ولی در کل میگی میخوام دسم باشه. هر چیزی که داریو نمیخوای به کسی بدیش میگی نمیدم بابا الیده یعنی بابا خریده. یه چیزی دستم باشه و ببینی تو دستمه میگی میخوام نگاش کنم. از یه چیزی خوشت بیاد که مثلا گردنبند من باشه میگی مامانی؟واسه اودته؟اوشکله؟بعد یه چیز دیگه میدی دست منو اونو میگیری مثلا سرمو کلاه گذاشتی میگی این تو این من.بعد به اونیکه دادی به من اشاره م...
21 آذر 1393

16اذر ماه 1393

سلام دختر خوشکلم خوبی عشقم.ببخشید بخدا که به وبلاگت سر نمیزنم.اصلا وقت نمیکنم مامان. عشقم اومدم تولدتو تبریک بگم عزیز دلم.دیروز دوساله شدی.دوساله که همه زندگیه منو بابایی شدی.از خدا ممنونم خیلی خیلی  زیاد که این شیرینی رو به زندگیمون هدیه کرد . نمیدونم از چی بگم.انقد شیرین زبونی که دلم میخواد بخورمت.دیگه کامل همه حرفاتو میزنی. قربون چشات برم از دیدنت سیر نمیشم وقتی نگات میکنم.   فعلا میرم بازم میام مامانی زود زود ...
16 آذر 1393

27 mehr mah

salam azizam.nemidoonam chera nemitoonam farsi benevisam har kar mikonam nem begam alan ye hafte mishe ke az shir gereftametishe rooze eide ghadir,17 mehmah yani tooye 23 mahegit. azizam kheily aziyatam nakardi ghorboonet beram . baghyasho badan migam vasat,injoori bade
27 مهر 1393

26 شهریور ماه1393

سلام ارمیتای من .بالاخره بعد از 4 ماه اومدم.نتمون قطع شده بود.وای نمیدونی چقد حرف دارم که واست بگم. دلم خیلی تنگ شده بود واسه وبلاگت عزیزم بخدا اصن تایپ کردنم یادم رفته همه رو اشتباه مینویسم. عزیز دلم حرف زیاد دارم نمیدونم از کجا شروع کنم. اول بگم که الان توی 22 ماهگی هستی نفسم.حسابی شیرین زبون شدی همه کلمه ها رومیگی.کلی جمله میگی. بازی میکنی با عروسکات. سه چرختو خیلی وقته خودت سوار میشی و هان هان میکنی به قول خودت. شیر خوردنت کلافم کرده و دایم میگی ایش ایش . وزنت تقریبا 10 و نیمه. دیگه چی بگم؟؟؟؟ اولای مرداد رفتیم مسافرت بچه خوبی بودی اما همه جا رو  میخواستی خودت بری و بغل نشی . . . دیگه.....ان...
27 شهريور 1393

14 اردیبهشت ماه 1393

سلام عزیز دلم خوبی مامان .قربونت برم انقد شیطون شدی که من دیر به دیر میام وبلاگتو بروز میکنم.خانوم خوشکلم این روزا عجیب عاشقت شدمو دلم میخواد بخورمت.حتی اگه کارم داشته باشم بغلت میکنمو کارمو انجام میدم چون دلم میخواد تو بغلم باشی. یه چند روزه کلی حرف میزنی واسمون هر کدومو که یادمه مینویسم. تاب تاب توت میومیو بابایی  مامایی عمه  امیر تاتی میام=میخوام بده بیا اب نون هاپ بوووه هیس دایی عینک حمام و هزار تا کلمه دیگه اینارو فعلا یادمه. فردا 17 ماهگیت تموم میشی و میری توی 18 ماهگی.قربونت برم که تند تند داری بزرگ میشی عزیزم. وقتی بابایی لباس میپوشه دم دروامیستی و میگی...
31 ارديبهشت 1393

23 فروردین 1393

سلام خوشکل خانومم.خوبی مامانی؟ الان خوابو من دارم تندتند واست مینویسم اخه اگه بیدار شی میای لپ تاپو خراب میکنی از بس دکمه ها رو فشار میدی. دختر شیرین زبونم الان دیگه کلی کلمه ها رو بلدی بگی.الان یه هفتس که میگی دایی انقد قشنگ میگی که همه میخوان بخورنت. پشت سر هم تکرار میکنی دایی دایی دایی. بعضی وقتام دوتا کلمه رو میگی مثل یه جمله مخصوصا وقتی یه چیزی میخوای و عصبانی میشی.میگی: ماما بده.بابا بده بده بده در حالت عادی به بده میگی دده. به امیرعباس یه بار گفتی عبیس. هر وقت میخوای از جات بلند شیو وایسی میگی:عیی عیی عیی یعنی یا علی. هر وقت یه چیزیو میخوایو بهت نمیدم خودتو لوس میکنیو دستو دراز...
23 فروردين 1393

7 فروردین 1393.

سلام دخترم خوبی مامان.بعد از مدتها اومدم که واست بنویسم. عزیزم اولا بگم که عیدت مبارک خوشکلم.ایشاا... هزار تا از این عیدا رو توی تقویم زندگیت ببینی. عزیزم تو از همون روز اول عید مریض شدی سرما خوردی اصلا سه روز غذا نخوردی حالا بعد از 7 روز یه کم بهتری اما هنوزم بد غذایی و به زور یه کم میخوری. اصلا روزای اول حوصله نداشتم جایی برم اخه همش گریه میکردیو چسبیده بودی بهم . نمیدونستم چیکار کنم بردمت همون روز اول عید دکتر گفت که گوشت عفونت کرده بهت دارو داد. حالا از امروز یه خورده بهتری. قربونت برم خیلی لاغر شدی اخه سه روز تموم لب به غذا نزدی فقط شیر     میخواستی همین.   &...
7 فروردين 1393